درباره بازاریابی با روش نفوذ در احساس مشتریان چه می دانید ؟


با تحقیقات بازار متوجه خواهید شد که بازاریابی احساسی، موفق‌تر از بازاریابی محصولات عمل می کند. شرکت‌های موفق به‌جای بازاریابی برای محصول، تجربه‌های بهره مندی از آن را بازاریابی می‌کنند.
 
بازاریابی احساسی
نیدی سینگ در سایت Quora به تازگی تجربه ای متفاوت را با کربران به اشتراک گذاشته است. او مدیر ارشد تیم بازاریابی دیجیتال در شرکت Pristine است و می گوید:
من و شوهرم به‌تازگی از بنگلر بازدید کردیم و دوستانمان برای ناهار ما را به رستورانی بردند. دکوراسیون داخلی، موسیقی، نورپردازی و مکان قرار گرفتن مبلمان و فضای محیط این رستوران خیلی عالی بود و حس یک رستوران لوکس را تداعی می‌کرد. کارمندان آن مؤدب و حرفه‌ای بودند و برخورد صمیمانه داشتند. ما غذا سفارش داریم و غذا نه‌تنها خوب بلکه خیلی عالی بود. همه نوشیدنی‌ها و خوراکی‌ها طعم عالی  و بخصوصی داشتند که بسیار لذت‌بخش بود.
وقتی که ناهار تمام شد و صورت‌حساب را آوردند، ما انتظار یک قیمت زیاد داشتیم اما بر خلاف تصور قیمت نهایی حتی نزدیک به انتظار ما هم نبود. قیمت‌ها بسیار خوب و منطقی بودند. ما پیش از آنکه قیمت‌ها را ببینیم، حاضر بودیم مبلغ بیشتری برای آن بپردازیم؛ چرا که نورپردازی، موزیک ملایم و کارمندان خوش‌برخورد برای ما یک رستوران گران‌قیمت را یادآوری می‌کردند.
 
تکنیک بازاریابی

این همان چیزی است که برندها می‌خواهند: نفوذ در احساس مشتریان توسط بازاریابی!
همه ما با چنین تفکرات ذهنی زندگی می‌کنیم و معانی مختلف را با واژه‌ها ارتباط می دهیم. مردم و مکان‌ها را پیش از آنکه بشناسیم، تنها بر اساس ظاهر، زبان، لهجه قضاوت می‌کنیم و بر همان مبنا برای اعتماد، جذب شدن و انتخاب آن‌ها تصمیم‌گیری می‌نماییم. بازاریاب‌ها از این ویژگی‌ ذهنی بیشترین  سود را می‌برند.
باورهایی وجود دارند که باعث می‌شوند چیزی را بر اساس ظاهرش قضاوت کنیم و بگوییم حتما خوب یا بد است و نسبت به آن به جمع‌بندی‌ احساسی برسیم. این پیش‌زمینه‌ها، ذهن و احساسات را تحت تأثیر قرار می‌دهند. به‌عنوان مثال هر بطری انحنا‌داری یادآور کوکاکولا می‌شود. به همین دلیل است که برند‌ها میزان قابل توجهی از پول خود را در بازاریابی سرمایه‌گذاری می‌کنند. از طریق بازاریابی، برندها می‌توانند این پیش‌زمینه‌های ذهنی را برای فروش بیشتر محصولشان به وجود آوردند.
کوکاکولا در روش هایی خلاقانه مجموعه‌ای از لحظه‌های خاص زندگی را در تبلیغاتش به تصویر می‌کشد: دید و بازدید یک مهمان، اولین قرار، گردش و تفریح با دوستان، جدایی، نوشیدن یک نوشیدنی خنک بعد از یک روز خسته‌کننده و گرم و ... . در این تبلیغات کسی درباره ده دلیل خرید کوکا‌کولا حرف نمی‌زند و صرفا احساسات شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
بازاریابی تجربه
همه این تبلیغات باعث خوشحالی ما می‌شوند و کوکاکولا به‌خوبی این حس را به نفع خود به حرکت درآورده است. این برند به‌خوبی می‌داند که ما به سمت حس خود حرکت می‌کنیم و به همین دلیل آن را بر مبنای حس شادی قرار داده است.
با گذر زمان وقتی «کوکاکولا = شادی»، بارها و بارها تکرار شد و این باور در ذهن ما شکل گرفت، دفعه بعدی که بوی کوکاکولا را احساس کنید این حس در ذهن تداعی می‌شود که می‌خواهید شادی را تجربه کنید و برای به دست آوردن این حس به یک بطری کوکاکولا نیاز دارید.
ذهن مسائل را  این شکلی تفسیر می‌کند و آن‌ها را با چیزهایی که دوست دارد، مرتبط می‌کند؛ همان‌طور که ظاهر رستوران را با گران‌قیمت بودن آن مرتبط می‌داند.
توانایی کوکاکولا در استفاده بهینه از این موضوع روان‌شناختی آن را به یک برند موفق تبدیل کرده است.
احتمالا شما هم تأیید می‌کنید که به دلیل تبلیغات نیست که این نوشابه را خریداری می‌کنید و دلیل اصلی این است که واقعا دوست دارید آن را بخرید.
خلاقیت در بازاریابی

» پس ما به شما پیشنهاد می کنیم وقتی تصمیم میگیرد برای تبلیغات خود سرمایه گذاری کنید، به دنبال ایده های خلاقانه باشید تا با تاثیر بر روی احساسات مشتری با هر بار خرید از شما احساس خوب رضایت داشته و شما را به دیگران نیز معرفی نماید. «
 منبع: zoomit.ir

۰۲ مرداد ۱۳۹۶
جویشگر پردیس ارم


محصولات مشابه