میدونید اگر کسی کیف پولتان را بدزدد و آن را بدون پول پس دهد، متوجه خواهید شد. اگر به خانه بیایید و تلویزیونتان راسر جایش نبینید یا کشوی خود را روی زمین ببینید، احتمالاً خواهید گفت «دزد به ما زده!»
پس چرا وقتی چیزی ارزشمندتر از تلویزیون یا جواهرات یعنی زمان ارزشمند، زودگذر و غیرقابل بازگشت دزدیده میشود، افراد متوجه نمیشوند؟
ما همیشه شاکی هستیم که نمیرسیم کارهایمان را تمام کنیم و برای چیزهای خوب وقت پیدا نمیکنیم. شکایت میکنیم که وقت کافی نداریم.
اما در واقع داریم. مشکل اینجاست که از آن محافظت نمیکنیم. به افراد و وسایل اجازه میدهیم در مقابل چشمانمان آن را از ما بگیرند.
این «دزدان زمان» چه کسانی هستند؟ آنها مهمترین افراد زندگی ما هستند: رییسها، همکاران، خانواده و دوستان. آنها میپرسند «یه دقیقه وقت داری؟» و به این ترتیب چیزی ارزشمند و غیرقابل بازگشت از شما دزدیده میشود.
اگر مثل بیشتر مردم باشید، روزانه سه تا پنج ساعت از زمانتان را به خاطر ترمزها و وقفه های کاری از دست میدهید. بدتر از آن این است که متوجه نمیشوید زمانتان دزدیده شده. بنابراین بارها و بارها اتفاق میافتد تا اینکه از خود میپرسید زمانم کجا میرود؟ چقدر زود گذشت !
اگر میخواهید زمان دزدیده شده ی خود را بازیابی کنید و آن را طوری که دوست دارید بگذرانید، به توصیه های زیر دقت کنید:
1. زمان از دست رفته را حساب کنید. تا وقتی که متوجه نشوید وضعیت فعلی چقدر برایتان هزینه دارد به دستیابی دوباره به زمان از دسترفته تان متعهد نخواهید شد. کل زمانی که طی روز به خاطر وقفه ها و مزاحمتهای دیگران از دست میدهید جمع بزنید. و گول «یک دقیقه وقت داری؟» را نخورید. وقفه ها چیزی بیش از یک دقیقه زمان از شما میگیرند. شما انجام کار خودتان را به خاطر وقفه های دیگران متوقف میکنید. باید دوباره زمانی صرف جمع کردن افکار و منابع خود برای ادامه ی کار کنید. و همچنین انگیزه ی درونی و میانبرهای روانی که برای انجام کار در خود ایجاد کرده بودید هم از دست رفته اند و باید دوباره شروع کنید.
مجبورید دوباره افکار خود را جمع کنید، انرژی پخش و پلا شده ی خود را دوباره متمرکز کنید. آشفتگی و خستگی ناشی از جبران زمان از دست رفته را هم اضافه کنید. همه ی اینها را حساب کنید.
توجه: وقتی افراد را به این شکل آموزش میدهم، خودشان به این نتیجه میرسند که وقفه ها و مزاحمت ها در طول روز سه تا پنج ساعت از زمانشان را تلف میکنند!
2. به دزدان زمانتان آموزش دهید. چگونه میتوانید عادت مدارا کردن با وقفهها و اختلالات را کنار بگذارید و بدون اینکه به دزدان وقتتان توهین کنید آنها را رد کنید؟
فقط یک راه وجود دارد. باید برایشان توضیح دهید که ماندن و تمرکز شما روی کارتان به نفع آنها هم هست.
آنها مجبورند که مزاحم شما نشوند. ممکن است دفعات اول مردد یا مضطرب شوید، اما آنچه کارتان را آسانتر میکند این است: وقتی دزدان وقت میشنوند که شما علایق و منافع آنها را در نظر دارید با رضایت و خوشرویی تسلیم میشوند.
همه دوست دارند بشنوند که به نیازهای آنها توجه میشود، و این همان کاری است که شما دارید انجام میدهید. فقط باید کلمات مناسب برای صحبت با آنها انتخاب کنید و تمرین کنید که به موقع نیازها و منافع آنها را تامین میکنید. شما در حال تغییر دادن زندگی خود هستید: ارزش تمرین دارد.
3. زمان را قفل کنید و یاد بگیرید که دوستش داشته باشید. حالا که مقابله به وقفهها و مزاحمتهای اطرافیان را یاد گرفتید، باید کاری را یاد بگیرید که فرهنگ امروزی وقفه و انقطاع آن را خراب کرده: اختصاص دادن بخشی از زمان به تنها کار کردن، با تمرکز کامل روی کاری که نیاز به توجه مستقیم و بدون حواس پرتی و وقفه دارد.
در دنیای کار، «تنها» معنای خوبی ندارد. اینطور برداشت میشود که تنها یعنی «گوشه گیر، ناسازگار با محیط، کسی که خوب نمیتواند با دیگران هماهنگ شود.» اما اگر در موردش فکر کنید خواهید دید کارهای بزرگ و عالی همگی به تنهایی انجام شده-اند.
درست است، برای جاودانه شدن که تلاش نمیکنید. فقط سعی دارید شرکتی سودآور اداره کنید! اما برای این کار لازم است که نگذارید وقفه ها و انقطاع ها یک سوم یا نصف زمانتان را از شما بگیرند. به زمانتان ارزش دهید. جلوی دزدان زمان را بگیرید و هر وقت لازم است زمانتان را قفل کنید. به این ترتیب زمانی که هرگز نمیدانستید در اختیار داشته اید، بازخواهید یافت.
منبع