می‌خواهید به حرفتان گوش کنند سکوت کنید

مترجم: مریم مرادخانی
منبع: HBR
«جورج»، مدیرعامل اجرایی یک شرکت خدمات مالی بزرگ، توانایی عجیبی در قانع کردن دیگران داشت. او می‌توانست تمام افراد یک اتاق را ترغیب کند تا نظراتش را بپذیرند حتی زمانی که صحبت‌هایش موردپسند آنها نبود.
اشتباه نکنید! این توانایی او، ارتباطی به جایگاه و سمتش در سازمان یا ضعف کارکنان دیگر نداشت؛ چراکه اغلب کسانی که دیدگاه‌های او را می‌پذیرفتند هم‌سطح او بودند و بیم از دست دادن شغل خود را نداشتند و از سوی دیگر او با یک تیم مجرب و رقابتی کار می‌کرد. جورج مهارتی داشت که در ابتدا نتوانستم آن را تشخیص دهم؛
چراکه من به آن‌چه او می‌گفت دقت می‌کردم؛ در حالی که رمز موفقیتش در آن چه که «نمی‌گفت» نهفته بود. جورج معمولا ساکت بود و کمتر از دیگران صحبت می‌کرد و اغلب اگر صحبتی هم داشت، صبر می‌کرد تا همه حرف‌هایشان را بزنند و بعد نظرش را مطرح می‌کرد.
البته کسانی هم هستند که همیشه ساکتند و طبیعتا وقتی صحبتی نمی‌کنند، نمی‌توانند کسی را هم قانع کنند. برای بیشتر افراد سکوت؛ یعنی غایب بودن. اما سکوت جورج به معنای نبودن یا حضور منفعلانه‌اش نبود. ذهن او در اوج سکوت، بیشتر از کسانی که در حال صحبت بودند مشغول بود؛ چراکه او با دقت در حال گوش دادن بود.
شاید منطقی به‌نظر نرسد، اما سکوت به مراتب مجاب‌‌کننده‌تر از سخن گفتن است.
خب اینکه عادت کنیم با جر و بحث و مشاجره دیگران را متقاعد کنیم کار آسانی است، اما فراموش نکنیم که مجادله نظر دیگران را تغییر نمی‌دهد و اتفاقا میزان پذیرش آنها را کمتر می‌کند. سکوت منشأ قدرت است. در سکوت است که می‌توانیم تمام گفته‌ها و حتی ناگفته‌ها را بشنویم. با سکوت می‌توانیم به حقایق دست پیدا کنیم.
مردم صحبت‌های خود را در قالب کلمات مطرح می‌کنند و اگر تنها به کلمات دقت کنیم، تنها نوک کوه یخ را دیده‌ایم، در حالی که باقی آن زیر آب پنهان است. وقتی کسی سخن می‌گوید، مسائلی هست که شاید مایل نباشد آنها را فاش کند، دستوراتی هست که شاید تمایلی به مطرح کردنشان نداشته باشد یا عقایدی که از ترس عدم پذیرش آنها توسط دیگران، آنها را علنی نسازد.
اگر سکوت کنیم می‌توانیم تمام این ناگفته‌ها را بشنویم و به زیرپوست مکالمات نفوذ کنیم.
می‌توانم بگویم که جورج چگونه عمل می‌کرد، چون وقتی تصمیم گرفت صحبت کند، می‌توانست دیدگاه‌های تک‌تک افراد را مو به مو شرح دهد. و وقتی درباره نظرات کسی صحبت می‌کرد، به نشانه تصدیق به چهره‌ آن فرد نگاه می‌کرد. این یعنی آنها را در نظر داشت.
جالب اینجا است که چون همه می‌دانستند جورج با دقت به صحبت‌هایشان گوش داده است دیگر دوست نداشتند با او جر و بحث کنند و نتیجتا چون او به صحبت‌های همه گوش کرده بود، دیدگاه او از سایر دیدگاه‌ها معقول‌تر به‌نظر می‌رسید.
البته جورج هیچ‌گاه از یاد گرفتن سیر نمی‌شد. همین هم باعث شده بود بیش از هر کس دیگری مورد اعتماد و دیدگاه‌هایش بیش از هر دیدگاه قانع‌کننده باشد. او همیشه دوست داشت از نظرات دیگران چیزی یاد بگیرد و وقتی از کسی چیزی یادمی‌گرفت، او را در جریان می‌گذاشت.
از آنجا که کلمات معمولا دست‌ و پاگیرند، سکوت شما می‌تواند کمک کند تا با دیگران ارتباط برقرار کنید. یک بار سکوت کردن را امتحان کنید. سکوت آرامش ایجاد می‌کند و نه‌تنها شما را به گوش فرادادن ترغیب می‌کند که تمایل شما را برای تبادل دیدگاه‌ها افزایش می‌دهد.
اگر به فرآیند سکوت مانند یک بازی یا راه برای کنترل افکار دیگران نگاه کنید، نتیجه معکوس خواهید گرفت. دیر یا زود دست شما رو خواهد شد و خیانت شما آشکارمی‌شود. حتی اگر کسی شیفته برقراری ارتباط با شما باشد، به محض اینکه احساس کند می‌خواهید او را کنترل کنید یا افکار خود را به او تحمیل کنید، دیگر به شما اعتماد نخواهد کرد.
سکوت شما باید همراه با احترام باشد.
مزیت‌های سکوت گاه آنقدر زیاد است که تعجب می‌کنم که چرا بیشتر سکوت نمی‌کنیم؛ ما سکوت نمی‌کنیم چون سکوت خوشایند نیست. لازمه سکوت گوش سپردن به اظهار نظر و دیدگاه‌هایی است که ممکن است با آنها مخالف باشیم. از طرفی وقتی سکوت می‌کنیم ناچاریم به صحبت کسانی گوش کنیم که شاید از آنها خوشمان نیاید.
اما برای موفقیت در کار گروه یا مدیریت گاه لازم است که سکوت کنیم، به دیگران گوش کنیم، آنها را از زوایای مختلف ببینیم و به آنها کمک کنیم خواسته‌ها، نظرات و علایق خود را در راستای رسیدن به اهداف بزرگ‌تری که همه در پی آن هستیم، مطرح کنند. نکته دیگری هست که بهتر است به عنوان یک مدیر بانفوذ به آن پایبند باشید: اجازه دهید دیگران هم در امور شرکت کنند. لائوتسه فیلسوف بزرگ چینی در این‌باره می‌گوید: بهترین فرمانده کسی است که مردم اصلا ندانند او وجود دارد و وقتی کاری را به سرانجام رساند و اهدافش عملی شد، مردم بگویند: همه‌اش کار خودمان بود.
وقتی مردم بتوانند نظرات خود را مطرح کنند و بدانند عقایدشان به‌کار گرفته می‌شود، قطعا سخت‌تر از زمانی کار می‌کنند که تنها از دستورات و عقاید شما پیروی کرده‌اند. سکوت و سپس به‌کارگیری هوشمندانه کلماتی محدود، راز دستیابی به یک مدیریت ایده‌آل است. اما در عمل باید چه کنیم؟ چون همه ما به خوبی می‌دانیم چطور ساکت باشیم. سوال اینجاست که آیا می‌توانیم در برابر میل به سخن گفتن مقاومت کنیم؟ واقعیت این است که کمتر کسی می‌تواند در برابر میل به حرف زدن مقاومت کند و به همین علت است که در جلسات سکوت کمتر برقرار می‌شود، اما براساس تجربیات جورج، سکوت کردن به نفع ماست. او در این رابطه می‌گوید: «وقتی در یک گروه سوالی را مطرح می‌کنید، تصور کنید که این یک رقابت است. اگر شما خودتان سوال خود را جواب دهید، باخته‌اید. احتمالا شما تمام طول روز در حال پاسخ دادن به سوال خود هستید و به کسی فرصت حرف زدن نمی‌دهید، اما بهتر است در چنین شرایطی سکوت کنید، مهم نیست چقدر؛ اما صبر کنید تا کسی پاسخ سوال شما را بیابد و شروع به حرف زدن کند. از آنجا به بعد همه یاد می‌گیرند مدیر خودشان باشند.»
کلید موفقیت جورج اینجاست: اجازه دهید در سکوت شما دیگران صحبت کنند و با دقت به آنها گوش کنید تا حقایق نهفته در کلام آنها را کشف کنید. سپس آنچه را شنیده‌اید با همان افراد تکرار کنید تا مطمئن شوند که صحبت‌هایشان را با دقت گوش کرده‌اید و درست وقتی که همه احساس کردند به اندازه شما مهم هستند و در نظر گرفته می‌شوند، اظهار نظر کنید.
اگر به نقطه‌ای رسیدید که همه با شما موافقت کردند، بدانید که موفقیت خود را مدیون سکوتتان هستید.

منبع

۲۲ مرداد ۱۳۹۴


محصولات مشابه