ویژگی‌هایی برای مدیریت موثر

Dave Ulrich
مترجم: میثاق شمشیری
اگر لغت مدیر را در اینترنت جست‌وجو کنید،  با بیش از 3 میلیون نتیجه روبه‌رو می‌شوید. در سایت آمازون،  نزدیک به 500 هزار کتاب،  مرتبط با مدیریت یافت می‌شود. در ویکی‌پدیا هم می‌توانید 11 تعریف مختلف از مدیریت را ببینید. از مدیریت بوروکراسی تا آزادی اقتصادی کامل. عقاید و نویسنده‌های متعددی روی این موضوع کار کرده و اظهارنظر می‌کنند. با این وجود هنوز یک ضعف در تعریف یک زبان مشترک در مدیریت دیده می‌شود. حال با این وصف اگر در یک اتاق تعداد زیادی مدیر را دور هم جمع کنیم،  به همان تعداد نظرات مختلف از احتیاجات یک مدیر، دانش او و وظایفش خواهیم شنید.


حالا دیگر زمان آن رسیده که از حاصل دهه‌ها بررسی و تئوری‌پردازی، یک تعریف ساده ولی جهانشمول به جای تعاریف مختلف و گیج‌کننده برای مدیریت استنتاج کنیم.
نتایج تحقیقاتی که از مصاحبه‌ها به دست آمده،  نشان‌دهنده شباهت ملموسی بین 60 تا 70 درصد از مدیران موثر است. انگار که آنها از یک آیین‌نامه برای کار خود استفاده می‌کنند. بررسی،  تجربه و دانش به دست آمده از تحقیقات نشان می‌دهد که مدیریت موثر یک دستورالعمل دارد. مانند یک ‌DNA در انسان که می‌تواند یکسری از ویژگی‌ها را به‌طور مشترک در او خلق کند. برای به دست آوردن خصوصیت مدیریت خوب، این پنج قانون را باید رعایت کنید!
1. پیکرتراشی آینده: این خصلت در ابعاد استراتژی مدیران نهفته است. کسانی که توانایی ساخت یک استراتژی را دارند اول پاسخ این سوال را برای خودشان روشن می‌کنند: «به سمت چه مقصدی حرکت خواهیم کرد؟» در گام بعدی آنها از این مساله اطمینان پیدا می‌کنند که تمام اطرافیان هم مسیر را به خوبی می‌شناسند. آنها مسیری را پیدا می‌کنند که سازمان برای موفقیت باید به آن طرف حرکت کند. استراتژی یک مدیر موثر براساس منابعی است که در اختیار دارد،  از جمله: سرمایه،  نیروی انسانی و توانایی اعضای گروه. برای رسیدن به هدف،  اعضای تیم برای تغییرات مورد نیاز توجیه می‌شوند. افرادی که استراتژی را تعیین می‌کنند،  یک دید کلی به آینده داشته و شرکت را برای خلق آن تصویر و روبه‌رو شدن با مشکلات آن آماده می‌کنند. مراحل کار این مدیران شامل خلق کردن،  تعریف کردن و به عرصه ظهور رساندن با امکانات موجود است.
2. عملی کردن ایده‌ها: دانشتان را در عمل به اجرا برسانید. بُعد اجرایی یک مدیر روی جواب این سوال متمرکز می‌شود: «روش تعیین شده چگونه می‌تواند رسیدن به مقصد را تضمین کند؟» یک مدیر اجرایی قوی،  می‌تواند روش‌ها را به عمل تبدیل کند. آنها خوب می‌دانند که چگونه خوشحالی و انرژی را به گروه تزریق کنند،  حساب‌ها را ردیف کنند،  چه تصمیم‌هایی را خودشان بگیرند و چه تصمیماتی را به دیگران واگذار کنند و اینکه به خوبی روابط بین گروه را سازمان‌دهی کنند.
3. تعهد به استعدادها: یک مدیر باهوش به این سوال پاسخ می‌دهد که «در این سفر تجاری چه کسانی ما را همراهی خواهند کرد؟» برای نتیجه گرفتن باید شناسایی، جذب و پایبند کرد. شناسایی یعنی پیدا کردن نیازهای راه برای رسیدن به هدف. ایجاد کردن یعنی ساختن یا حتی جذب نیروها و مهارت‌های لازم و پایبند کردن یعنی ایجاد بستری برای استعدادها که بتوانند بهترین تلاششان را برای همکاری با شرکت به کار گیرند. مدیران باهوش،  نیروهایی پرتلاش،  حرفه‌ای و وفادار تولید می‌کنند. بیشترین تلاش این دسته از مدیران معطوف به سازگار کردن نیروها با استراتژی است.
4. پایه‌ریزی برای نسل بعد: مدیرانی که می‌توانند مسبب پیشرفت باشند به این سوال پاسخ می‌دهند: «چه کسانی می‌توانند گزینه‌های مناسبی برای نسل بعد شرکت باشند؟» یک مدیر خوب می‌تواند در یک زمان اندک موفقیت‌هایی برای شرکت به همراه داشته باشد. ولی مدیرانی که ممتاز هستند به دنبال آینده شرکت برای مدت‌های طولانی هستند. آنها دوام و پیروزی شرکت را مستقل از افراد آن می‌بینند. همان‌گونه که پدر و مادر فرزندانشان را برای دنیای فردا آماده می‌کنند،  مدیران هم نسل بعد از خود را پرورش می‌دهند. آنها بستر مناسبی را برای تعالی شرکت ایجاد می‌کنند که در آن استعدادهای امروز بتوانند مدیران بزرگ فردا باشند. فردای یک شرکت نیاز به قوانینی دارد تا منتج به ساختن نسلی درخشان باشد و این فقط به دست مدیرانی با اعتبار تامین می‌شود.
5. سرمایه درونی یک مدیر: قلب تپنده دستورالعمل مدیریت موفق،  کارآمد بودن خود شخص است. مدیران موثر کسانی هستند که در اطلاعات یا عملکردهایشان قانع نمی‌شوند. آنها نه فقط خودشان را در بهترین حالت می‌خواهند،  بلکه خواسته دیگر آنها بیرون کشیدن بالاترین کارآیی از افراد اطرافشان است.
مدیران کسانی هستند که از یادگرفتن لذت می‌برند. یادگرفتن از موفقیت،  شکست،  وظایف،  کتاب،  کلاس درس،  افرادی که در زندگی با آنها سروکار دارند و به‌طور کلی از تمام مراحل زندگی. اشتیاق آنها در باورها و علایقشان  و انرژی زایدالوصفی که برای اهمیت دادن به امور مربوط به آنها خرج می‌کنند،  قابل توجه است. مدیران موثر و کارآمد با منش و صداقتی که از خودشان در کار نشان می‌دهند،  وفاداری و خوش نیتی را در باقی گروه الهام می‌کنند. قاطعیت و هیجان آنها در کار،  آنها را شجاع و بی‌باک جلوه می‌دهد.
اگر بخواهیم با توجه به اطلاعاتی که تاکنون به دست آورده‌ایم به‌طور خلاصه تعریفی از یک مدیر کارآمد داشته باشیم،  می‌توانیم آن را در چند سطر این‌گونه بیان کنیم:
تمام مدیران خوب باید خودشان در کار سرآمد باشند. بدون صداقت و قابلیت اعتماد کردن،  نمی‌توانید دیگران را به‌دنبال خود بکشانید. در کنار تمام خصوصیات فردی که یک مدیر دارد،  باید لیاقتش را اثبات کند تا تعهد کاری در دیگر اعضای گروه هم ایجاد شود. این نکته از تمام موارد، اهمیت بالاتری دارد.
تمام مدیران حداقل یک توانایی منحصربه‌فرد دارند. به این معنی که،  کسی مدیر موفق می‌شود که حداقل در یکی از چهار خصوصیت اول که در بالا گفته شد، نسبت به دیگران برتری دارد. یک مدیر در ضعیف‌ترین توانایی خود در چهار مورد اول، باید از متوسط شرکت بالاتر باشد. چراکه یاد دادن ساخت یک استراتژی،  اجرای آن،  برنامه برای مدت‌های طولانی و مدیریت استعدادهای برتر،  چیزهایی نیست که یاد گرفتنی باشند. البته راه‌هایی برای شناخت،  قوت بخشیدن و حرفه‌ای شدن در آنها وجود دارد.

منبع

۲۵ فروردین ۱۳۹۴


محصولات مشابه