بازاریابان همواره در آرزوی دستیابی به نقشه ذهن مشتری خود بوده اند؛ خبر خوش آنکه امروزه گوشه ای از نقشه دستیابی به این گنج بی پایان، از سوی متخصصان نورومارکتینگ در دسترس آن ها قرار گرفته است. نورومارکتینگ در واقع زاییده دو دانش بازاریابی و علم عصب شناسی است. این دانش شگفت انگیز و نوظهور، نقشه ذهنی مشتریان را در اختیار صاحبان صنایع و بازاریابان می گذارد. «آنچه که مردم به زبان می آورند، لزوماً با آنچه که در ذهن آن ها می گذرد، تطابق ندارد!» این سخنان تام نوبل مدیر اجرایی بخش اروپایی شرکت صاحب نام Neuro Focus می باشد.
نتایج سال ها پژوهش در این حوزه، حاکی است که تصمیم گیری های ما بیش از آنکه مبنای عقلانی داشته و مبنی بر استدلال باشند، هیجانی و متکی براحساسات هستند و در ناخودآگاه رخ می دهند. ضمن آنکه تصمیم گیری های عقلانی نیز بدون دخیل کردن جنبه های احساسی، هرگز مجال عملی شدن نخواهند یافت. این دقیقاً نقطه قوت نورومارکتینگ است که قادر به نفوذ به ناخودآگاه ما ست.
نورومارکتینگ، دانشی است که با بهرهمندی از مطالعات علوم مختلف، بر آن است تا تصمیمگیری های انسان را بررسی کند که غالباً بهصورت ناهشیار و در مغز وی صورت میگیرد. در نورومارکتینگ نیازی نیست تا از فرد بپرسیم تا به تصمیم های او پی ببریم بلکه، هدف دستیابی به اعماق ذهن مخاطب است. همانطور که میدانیم مغز انسان بهعنوان مرکز فرماندهی جسم، مسئولیتهای بسیاری از جمله تصمیمگیری را بر عهده دارد؛ از سویی تلاش همیشگی بازاریابان و محققان بازار این بوده است تا بر فرایندهای تصمیمگیری مصرفکنندگان و کم و کیف آن اشراف پیدا کنند. تصمیمگیری بخش مهمی از زندگی شخصی و شغلی هر یک از ما را تشکیل میدهد.
تصمیمگیرندگان افرادی هستند که مسئولیت قضاوت یا انتخاب بین دو یا چند راه حل و یا پدیده را بر عهده دارند و این قضاوت ها و انتخاب ها چه در زندگی شخصی و چه در محیط کار، با هر پُست و مسوولیتی، گاه میتواند بسیار مهم و حیاتی باشد. از سویی، تصمیمگیری ها بیش از آنکه عقلانی و بر پایهی استدلال باشند، احساسی هستند و حتی تصمیمگیری های عقلانی هم بدون کمک جنبههای احساسی، هیچگاه مجال عملی شدن پیدا نمیکنند. در واقع این احساسات هستند که باعث علاقهمندی ما به یک برند خاص میشوند. با وجود این، روشهای سنتی در شناخت ماهیت حقیقی تصمیمگیری عاجز هستند.
نتایج تحقیقات دانشگاه نورث وسترن۱ نشان میدهد که مغز با تصمیمات بسیار پیچیدهای سروکار دارد و میتواند این اطلاعات را از فرد پنهان کند تا وی نداند که چگونه این تصمیم ها اتخاذ میشوند. این بدان معنا است که بسیاری از تصمیمات در سطح ناخودآگاه افراد رخ میدهد. شاید تا به حال به دقت دربارهی این حقیقیت که حتی برداشتن یک لیوان چای نشانگر مجموعهای از تصمیمات پیچیده در مغز است، فکر نکرده باشید، اما واقعیت آن است که در چنین مواقعی ما باید تصمیم بگیریم که دست خود را به کدام جهت حرکت دهیم، لیوان را گرفته و به سمت دهانمان بلند کنیم و تمام این حرکات باید بدون ریختن محتویات لیوان انجام شود. البته این تصمیمگیری ها مثل بسیاری دیگر از تصمیمات ما، در سطح ناخودآگاهمان رخ میدهند.
همانگونه که گفته شد، مغز مسئول همهی رفتارهای مصرفکننده است و برای عملکرد مناسب، به انرژی نیاز دارد. اگرچه مغز فقط ۲ درصد از کل حجم بدن را تشکیل میدهد، ولی حدود ۲۰ درصد انرژی دریافتی بدن را میسوزاند. بسیاری از فعالیت هایی که در طول روز بهوسیلهی مغز انجام میدهیم، بهصورت ناآگاهانه صورت میپذیرد. به همین دلیل حدود ۸۰ درصد از انرژی که مغز استفاده میکند، در حالت استراحت مغز سوزانده میشود؛ یعنی حداکثر فقط از ۲۰ درصد توان مغز خود بهصورت آگاهانه استفاده میکنیم.
نتایج تحقیقات و یافتهها نیز حاکی از آن است که چیزی در حدود ۸۵ تا ۹۵ درصد از تصمیمات انسان در سطح ناخودآگاه او رخ میدهد. کشف آنچه در مغز ما میگذرد که برند یا محصولی را به محصول دیگر ترجیح میدهیم و چه اطلاعاتی از فیلتر مغزی ما میگذرد و کدام اطلاعات مجال ورود به حافظه را نمییابد و به فراموشی سپرده میشود، کلید ساخت برندهایی اثرگذار و قدرتمند در آینده خواهد بود. نورومارکتینگ کلید گشودن افکار، احساسات، و امیال ناخودآگاهی است که موجب برانگیختن ما به خرید میشوند. مجلهی New Scientist نیز در یکی از شمارههای خود اذعان میکند که: نورومارکتینگ، روِیای بازاریابان برای ورود به دنیای درون و مغز مشتریان را به حقیقت تبدیل کرده است.
منبع: www.ferdosara.ir